جدول جو
جدول جو

معنی ابن دارست - جستجوی لغت در جدول جو

ابن دارست(اِ نُ رِ)
تاج الملک ابوالغنائم مرزبان بن خسرو فیروز، معروف به ابن دارست. یکی از رجال دربار ملک شاه. او رقیب خواجه نظام الملک حسن بن علی بن اسحاق طوسی بود، و بعضی گفته اند قتل خواجه بسعایت او بوده است. پس از خواجه ملکشاه منصب وزارت به ابن دارست داد. غلامان نظام الملک بشب سه شنبه دوازدهم محرم 486 ه. ق. بر او هجوم برده او را قطعه قطعه کردند. و در این وقت او چهل وهفت سال داشت. (از ابن خلکان در ترجمه نظام الملک حسن بن علی بن اسحاق)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ)
ابوسعید عبدالرحمن بن محمد. ادیب و لغوی خراسانی در قرن پنجم هجری. شاگردجوهری صاحب صحاح. و او را کتبی در نحو و لغت هست
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ رِ)
ابوالحسن یا ابوالحسین احمد بن فارس بن زکریا بن محمد بن حبیب الرازی اللغوی. در اقسام علوم خاصه در لغت امام بود و کتاب مجمل او در لغت عرب با همه اختصار حاوی فوائد جمّه است. او اصلاً از مردم ری بود و بقزوین علم و ادب فراگرفت و نوبتی نیز بزیارت خانه شد و در آنجا باز به کسب معرفت و دانش پرداخت. گذشته از اساتید دیگر از پدر خویش هم استفادات بسیار کرده است. یکی از شاگردان او بدیع الزمان همدانی معروف است و حریری صاحب مقامات اسلوب خویش از رسائل انیقۀ او اقتباس کرده است. فخرالدولۀ دیلمی وی را به ری خواند و تربیت فرزند خویش مجدالدوله بدو گذاشت. صاحب بن عباد خود را رهین دانش و فضل ابن فارس میداند. تألیفات او ازتغلیط و اشتباه خالی است و با ایرانی بودن از شعوبیه بیزار و با آنان مخالف است. او بسخا مشهور بوده است و اشعار رائقه و رسائل بدیعۀ او مطبوع اهل ادب است. علاوه بر مجمل اللغه که مرتب بر حروف است کتب ذیل ازاوست: الصاحبی فی فقه اللغه و سنن العرب فی کلامها. کتاب الثلاثه. کتاب أوجزالسیر لخیرالبشر. کتاب ذم الخطاء فی الشعر. کتاب الاتباع و المزاوجه. کتاب النیروز. کتاب اللاّ مات. کتاب حلیهالفقهاء. وفات او در 390 ه. ق. به ری بوده و مدفن او مقابل مشهد قاضی علی بن عبدالعزیز جرجانی است. نیز گویند وفات او در 397 و مدفن او به محمدیه است. و ابن الندیم در الفهرست نام ابن فارسی را میبرد و کتابی کتاب الحماسه بدو نسبت میکند
لغت نامه دهخدا